ســـــــــــــــــلـــــــــــــــام به همه دوستای گلم
امشبم هم مثل شبای دیگه هست و من بعد از چند روز اومدم داخل وبلاگ تا خاطرات این چند روز را بنویسم.
یکمی دیر شد اما اصلا حس نوشتن نبود تا امشب که بخودم گفتم هنوز خاطراتم ثبت نشده.
روز اول قرار یکشنبه بالاخره عشقم رو بعد از 1ســــــــــــــــال دیدمش و تونستیم تو چشمای هم نگاه کنیم و کلی حرف بزنیم.
روز خیلی خوبی بود و فقط 1:30 پیش همدیگه بودیم و تونستم پیش عشقم باشم و وقتی رفتم خونه حس خیلی خوبی بود و احساس دلتنگی شدیدی میکردم.
خیلی حس قشنگی بعد از اینکه از پیش عشقت بیای باز دل تنگش بشی و بدونی که نزدیکت هست و میتونی باز ببینیش.
داشتم لحظه شماری میکردم که برسم خونه و بهش اس بدم.
اما نتونست اس بده و دیر اس داد و من منتظرش بودم اما ناراحت نشدم ازش. حدود دوساعتی اس دادیمو عشقم خسته بود و رفتش که بره لالا و منم تا ساعت 2 بیدار بودم.
داشتم به فردا فکر میکردم و به اینکه سر قرار چی بپوشم تا کم کم خوابم برد.
فرداش اول صبح از دست حمید خیلـــــــــــــــــی ناراحت بودم
تا وقت قرار رسید و اصلا دوست نداشتم برم سر قرار اما دلم نمی اومد
حالا که چند مین فاصلمون نرم و آماده شدم و رفتم سر قرار.
اما حمید سوپرایزم کرد و واسم دستبند خریده بود اولش فک کردم ساعت
اما جعبشو که دیدم گفتم چی میتونه باش و دیدم بلــــــــــــــــه دستبند.
خوشحال شدم و بهش گفتم دستبند رو واسم ببند و باهم حرف زدیم باز 1:30 پیش هم بودیم و اومدیم خونه.
خلاصه که خیلی حرفا دارم بنویسم اما خیــــــــــــــلی هم ظولانی.
روز سوم و روز آخر که خیـــــــــــــلی سخت هست
ومن سعی کردم قرار خیلی خوبی باش و کلی با عشقم حرف زدیم و خندیدیم.
روز خوبی بود و نمیتونستم از عشقم دل بکنم اما ناچارا ازش جدا شدم
و رفتم بیرون از کافی شاپ وقتی اومدم بیرون واااااااااااای هوا خیلی عالی بود
و نم نم بارون زد اما قطع شد ولی هواش خیلی خوب بود
و فقط واسه قدم زدن دونفره خوب بود و تو راه با حمید صحبت کردم و رفتم خونه.
اما این چند روز خیلی فکرم مشغول و حس میکنم یا حمید من رو نمیشناس یا من خیلی خودم رو بد نشون میدم.
واقعا این موضوع واسم مهم و اساس رابطه روی اعتماد نمیخوام اعتماد توی رابطمون کم رنگ بشه
دوست دارم همه چی خوب باش و بتونم حس خوبی داشته باشم ونگران این موردا نباشم.
همیشه میگند اگه طرفت دروغ گفت یعنی یک جای رفتار من مشکل داشته
توی این چند روز از خودم پرسدم من جدی و بداخلاقم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اما بازم جوابم نه
من اصلا با عشقم بدرفتاری نمیکنم مگه اینکه خیلی ناراحت بشم
عشقم تو که توی قرار دیدی رفتارموووووووووووووووووو
اما...................................
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0